زن قصه گو



شفافیت عکس: در باب رئالیسم عکاسی

 

در عکاسی، رابطه بیننده با واقعیت پیچیده است. درک مخاطب، نوع ارتباط و دریافت حسی او از واقعیت بستگی به فاکتورهای مختلفی دارد.

عکسی قدیمی و رنگ و رو رفته از پدربزرگ‌تان را در نظر بگیرید که هرگز در عالم واقع او را ندیدید. وقتی به عکس نگاه می‌کنید، علی‌رغم همه موانع (هرگز او را ندیده‌اید، عکس قدیمی و رنگ پریده‌ شده و کاغذ عکس تاخورده و غبارآلود است)، به سادگی با واقعیت ارتباط برقرار می‌کنید: پدربزرگتان را به وضوح می‌بینید که در مقابل خانه قدیمی‌اش ایستاده و گویی هم‌اکنون در مقابل شماست و به شما می‌نگرد. این نوع ارتباط بلافصل با واقعیت در عکس، Transparency یا شفافیت نامیده می‌شود.

به معنای دیگر عکس به مثابه یک دریچه به دنیای واقعی عمل کرده و از ورای دریچه عکس، ارتباطی نزدیک با واقعیت برقرار می‌شود. در مقابل، وقتی به عکس خوش‌آب و رنگی از یک منظره نگاه می‌کنید که رنگ‌ها و شفافیت آن بعد از عکاسی، تغلیظ شده، این ارتباط با واقعیت در ذهن شما ایجاد نمی‌گردد.
نوعی انسداد و کدورت بجای آن ارتباط مستقیم با واقعیت رخ می‌دهد. هر چند عکس اخیر واضح و شفاف است اما بجای ایجاد ارتباط، آن را مسدود کرده است. چنین انسدادی را Opacity یا کدورت می‌نامند.


 

این مفاهیم ابتدا توسط آندره بازن و کریستین متز بیان شد و به صورت کامل‌تر در نوشته‌های فیلسوف معاصر کندال والتون. اگر عکسی را ببینید که در آن دو نگاتیو عکس یاسر عرفات و دنگ ژیائوپینگ با یکدیگر ترکیب شده تا عکس واحدی را ایجاد کند که با یکدیگر ملاقات کرده‌اند، با اینکه می‌دانید این ملاقات رخ داده است، اما باز هم این ارتباط بلافصل با واقعیت در این عکس رخ نخواهد داد.

در مقابل، تصویری را فرض کنید که به صورت سیلوئت از همفری بوگارت تهیه شده است و با تغییر کنتراست و روشنایی تقریباً از حالت عکس خارج و به تصویرگری نزدیک گشته است. وقتی این تصویر را می‌بینید، با وجود تغییرات شدید و دوری از عکس واقعی او، براحتی با واقعیت ارتباط برقرار می‌کنید و گویی او را می‌بینید که هم اکنون در فیلم پیش روی‌تان مشغول کشیدن سیگار است.

بنابراین صرف ایجاد تغییر یا عدم تغییر در عکس نمی‌تواند تضمین کند که عکس از لحاظ ارتباط با واقعیت شفاف باشد یا کدر. مساله، پیچیده‌تر از آن است.

در مورد همه عکس‌ها نمی‌توان تعیین کرد که عکس شفاف است یا کدر. گاهی ارتباط با واقعیت پیچیده می‌شود و شاید بهتر است بجای آنکه بسادگی بگوییم عکس شفاف یا کدر است، در مورد هر عکس، درجه‌ای از شفافیت در نظر بگیریم که این درجه می‌تواند کم یا زیاد باشد. به معنای دیگر، میزان ارتباط و درک حسی واقعیت می‌تواند در مورد عکس‌ها کم یا زیاد باشد.

برای آن‌که قضیه را دقیق‌تر ببینیم، شاید بتوان این مفهوم را این گونه گسترش داد که عکس‌ها ترکیبی از شفافیت و کدورت دارند یا در برخی وجوه شفاف هستند و در برخی وجوه کدر. ممکن است عکسی، به صورت همزمان هم خصائص شفافیت داشته باشد و هم کدورت. هم بتوان در برخی ویژگی‌های عکس ارتباطی مناسب با واقعیت برقرار کرد و در سایر موارد، ارتباط کمتر باشد یا کاملاً مسدود گردد.

حالا که قضیه دقیق‌تر شد می‌توان یک عامل دیگر را نیز به این معادله افزود و آن‌هم مخاطب است. احتمالاً این تفاوت‌ها و گوناگونی‌ها بستگی به مخاطب هم دارد: که چقدر تجربه دیدن دارند، چگونه با واقعیت ارتباط برقرار می‌کنند، تجربیات حسی آن‌ها چگونه است و حتی از لحاظ روان‌شناسی چه شخصیتی دارند.

اگر مخاطب نتواند بفهمد که عکس چگونه تولید شده است، نمی‌تواند تصمیم بگیرد که کدام جنبه واقعیت را از ورای عکس می‌تواند ببیند و کدام را نمی‌تواند ببیند. حالا داستان می‌تواند پیچیده‌تر شود: مخاطب اگر نداند که عکس چگونه تولید شده است و حتی اگر بداند که چگونه عکس ایجاد شده است، ممکن است خود، درجه شفافیت یا کدورت عکس را در ذهنش تنظیم کند. به معنایی دیگر، ممکن است مخاطب دوست داشته باشد که عکسی را می‌داند کدر است، شفاف ببیند و در ذهنش به آن جهان، رنگی از واقعیت ببخشد. اگر به عکسهای ترکیبی جری اولسمن که یکی از پیشگامان فتومونتاژ است، نگاه کنید، درجه شفافیت یا کدورت عکس، از لحاظ ارتباط با واقعیت و این‌که ذهن چگونه می‌تواند این درجه را تغییر دهد، برای‌تان جالب خواهد بود.


 

اتاق شگفتی: در باب پدیده‌ی خودنمایی در عکاسی معاصر ایران

 

اگر به نمایشگاه‌های هنری عکس در ایران سر زده باشید، احتمالا این حس را تجربه کرده‌اید که برگزارکننده بیش از آن که بخواهد ارتباطی برقرار کند یا چیزی بگوید، می‌خواسته باعث شگفتی شما شود، طوری که انگار یه اروپایی قرن نوزدهمی هستید که نخستین بار تصویر اهرام ثلاثه را می‌بیند یا کودکی که وارد شهر بازی شده؛ فقط مهم این بوده که چیزهایی عجیب و غریب یا، به بیان بهتر، به‌شکلی عجیب و غریب، به نمایش درآیند و فضای تنگ گالری تبدیل شود به اتاق شگفتی. و جالب آن که، این بازگشت‌به‌گذشته رویکردی معاصر و پیشرو تلقی می‌شود چرا که ظاهرا شبیه اسلوب‌های مرسوم و معقول عرضه‌ی هنر نیست.

هنر جدی یا تظاهر؟
مرز میان هنر جدی و خودنمایی چیزی نیست که بتوان آن را به‌روشنی روی کاغذ یا با واژه‌ها مشخص کرد. به گمان من، آن دسته از کارهایی که با وجود برخی ترفندها یا تأثیرات موقت چیز مهم یا جدیدی نمی‌گویند، احساس ویژه‌ای در من برنیانگیخته یا در ناخودآگاهم نیرویی را فعال نمی‌کنند، احتمالا تا حد زیادی برای خودنمایی عرضه شده‌اند. این شکل کارها معمولا سعی دارند با غلو کردن یا عجیب‌نمایی بر بیننده تأثیر بگذارند و برای این کار ترفندهای گوناگونی به کار می‌گیرند.[۲] اما اجازه دهید پیش از توصیف این ترفندها کمی عقب‌تر برویم.

خودنمایی، منحصر به فرهنگ هنر امروزمان نیست. من و امثالم سال‌هاست در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که خودنمایی جزئی جدانشدنی از آن شده، فرهنگی که در آن افراد زیر بار قرض می‌روند تا با برگزاری مراسمی مجلل پیش دیگران جلوه‌فروشی کنند. شبکه‌های اجتماعی اینترنتی به این خصلت کیفیت و ابعادی تازه بخشیده و باد به آتشش می‌زنند. اکنون یک کاربر می‌تواند به دیگران نشان دهد که افراد زیادی تولدش را تبریک گفته‌اند و، در کل، آدم مهمی است.

هنر، گویا از مهمترین ابزارها برای اثبات فرضیه‌ی مهم‌بودن است و عکاسی ظاهرا ساده‌ترین راه. و البته هر کس در جامعه‌ی خودش کار می‌کند. آن کسی که جامعه‌اش با عکاسی آشنایی ندارد می‌تواند با سطحی‌ترین عکس‌ها، نقش هنرمند فرهیخته را بازی کند. و در جامعه‌ای که آشنایی سطحی با عکاسی و هنر دارد، فقط شاید تمهیدات کمی پیچیده‌تر شوند. مثلا برای نمایش عکس، آن را تا حد امکان کوچک می‌کنید و تصویر را درون حجم عظیمی از فضای خالی قرار می‌دهید طوری که بیشتر آن فضای خالی به چشم بی‌آید تا عکس، یا آن قدر آن را بزرگ می‌کنید که بیش از خود عکس پیکسل‌هایش دیده شوند. می‌توانید عکس را در گوشه‌ای قرار داده یا به قاب‌تان عمق بیشتری دهید (گویا این گونه، عکس اهمیت و عمق» بیشتری می‌یابد).

می‌توانید عکس‌ها را در چیدمانی پیچیده و نامأنوس قرار دهید، ویدئو و صدا پخش کنید که حواس را از خود عکس‌ها پرت کنند، موضوعاتی که به هم ربطی ندارند را کنار یکدیگر نهید، بعضی عکس‌ها را قدر کارت‌پستال چاپ کنید و برخی را قدر دیوار، برخی را با لایت‌باکس نمایش دهید برخی را با پروژکتور، برخی را پایین بچینید (طوری که بیننده برای دیدنش مجبور باشد چاردست‌وپا شود) و برخی را روی سقف (طوری که بیننده گردن‌درد بگیرد). شاید بخواهید عکس روی عکس بچسبانید (طوری که در هم گم شوند و توجه به هیچ یک از عکس‌ها جلب نشود)، گاهی با چسب نواری، گاهی با پونز؛ یا آنها را پاره کنید. همچنین می‌توان متنی نوشت درباره‌ی این کارها، متنی با انواع کلمات نامتعارف که برای فهمیدنش بایستی تقلا کرد و، در آخر، بخش‌هایی از آن را نفهمید و کمی بعد فراموشش کرد. و می‌توان ابزارهای نامتعارف دیگر به کار برد، چیزهایی که احتمالا نه به ذهن من می‌رسند نه شما.

وقتی اولویت نه ارتباط و تعامل، بیان و انتقال دیدگاه، خلاقیت زیبایی‌شناختی، ایجاد بستر گفت‌وگو، کمک به دیدن و حل معضلات (در ایران امروز کم معضل نداریم) که تأثیرگذاری کوتاه‌مدت باشد، ابزار آن چیزی جز خودنمایی نخواهد بود. خصلتی که نه فقط هنگام عرضه‌ی کارها در نمایشگاه، که هنگام پست کردن عکس در شبکه‌ی اجتماعی، نه فقط میان تازه‌کاران که میان افراد ظاهرا باتجربه، نه فقط در هنر که در نوشته‌های راجع به هنر هم رخ می‌دهد. اجازه دهید ریشه‌های این مسأله را بیشتر بکاویم.

جامعه‌ی بیگانه با هنر
یادم می‌آید در مدرسه هفته‌ای تنها یک کلاس هنر داشتیم که البته در آن از هنر ایران و جهان چیزی یاد نمی‌گرفتیم، فقط نقاشی می‌کردیم و خطاطی. معلم می‌خوابید و در آخر نقاشی‌ها را می‌دید و نمره می‌داد و گهگاه آنهایی که بد نقاشی می‌کردند را کتک می‌زد. رسانه‌ها هم برای هنر واقعی وقعی قائل نشدند و، در آخر، من و امثال من در فرهنگی بیگانه با هنر بار آمدیم.

به‌علاوه، در جامعه‌ای که خرید یا حق مالکیت اثر هنری در آن مطرح نبود و نیست، لازمه‌ی انجام کار هنری داشتن پشتوانه‌ی مالی است. در چنین جامعه‌ای، هنر جدی یا والا» در انحصار قشر مرفه قرار می‌گیرد، بیشتر به‌شکل سرگرمی یا والایش روح. مخاطب اصلی‌اش نیز همان قشر مرفه خواهند بود، یا فردی بیگانه از سرزمینی دیگر. آنها نمی‌توانند نگاه جامعه را به‌خوبی بازتاب داده یا بفهمند چرا که جزء اقلیت‌اند.

به هر حال، در چنین جامعه‌ای هنرمند شدن معادل می‌شود با ارتقاء جایگاه اجتماعی و پیوستن به جرگه‌ی آن اقلیت. افرادی که با این هدف به هنر جدی نزدیک می‌شوند نیازی به پیگیری طولانی‌مدت فعالیت هنری‌شان یا عمق دادن به کارهاشان ندارند چرا که با برگزاری چند نمایشگاه نیازشان برآورده خواهد شد. کافی است به اندازه‌ی کافی چیزها را عجیب نشان دهند؛ مثلا، تصاویری تکان‌دهنده از فقر یا دیگری»، یا شاید آلودگی محیط زیست، تا روح مخاطبا‌ن‌شان والایش شود. در این جامعه، همچنین، هنر می‌تواند تبدیل شود به رسانه‌ای عامه‌پسند که موفقیت در آن به نشان دادن چیزهای عجیب و تأثیرات کوتاه‌مدت بستگی دارد.

ظهور شبه‌هنرمندان و واعظان
در چنین شرایطی دو عنصر نقش کاتالیزور یا تسهیلگر را بازی می‌کنند. یکی از آنها عکاسی است. ثبت عکس اکنون یکی از ساده‌ترین کارهاست. کافی است دوربین را به سمتی نشانه روید و دگمه را بفشارید یا صفحه را لمس کنید. همچنین می‌توانید به ساده‌ترین شکل عکس را دستکاری کنید. در واقع، شاید این گونه تلقی شود که برای ساختن تصویر و تبدیل شدن به هنرمند»، عکاسی ساده‌ترین راه است چرا که نیازی به ترکیب رنگ‌ها روی بوم و چیدن عناصر کنار یکدیگر و کارهای پرمشقت دیگر ندارد. شاید گفته‌ی عکاس پرتره‌ی معروف، نادار هنوز هم وارد باشد، این که فنون پایه‌ی عکاسی را می‌توان در عرض یک روز یاد گرفت».به هر حال، سهولت ثبت عکس به‌قدری هست که بتوانیم ادعا کنیم تعداد عکاسان فعال اکنون از میلیون‌ها گذشته. اگر چه این شرایط فرصتی فوق‌العاده برای دمکراتیزه شدن هنر و آگاه ساختن افکار عمومی خواهد بود، اما همچنین به رشد و گسترش عکاسان خودنما کمک کرده است.

عنصر بعدی، اینترنت است. بعد از فراگیری شبکه‌های اجتماعی اینترنتی در سده‌ی بیست‌و‌یکم و به‌ویژه اینستاگرام، حالا هر کسی می‌تواند هزاران مخاطب داشته باشد. خودنمایی از طریق این شبکه‌ها می‌تواند ابعاد جدیدی به خود بگیرد. این شبکه‌ها می‌توانند وسیله‌ای شوند برای تبلیغ فرد و اشاعه‌ی تفکراتش. لازمه‌ی حفظ مخاطب انبوه معمولا اتخاذ رویکردهای عامه‌پسند است. به‌استثناء برخی افراد ازقبل‌شناخته‌شده و هنرمندان خلاق و هوشمند، باقی چنین هنرمندان» پرطرفداری معمولا از کیفیات سطحی هنر فراتر نرفته و کارشان در محدوده‌ی خودنمایی گیر می‌کند.

اگر عکاسی ساده‌ترین راه برای تولید تصویر است، شبکه‌های اجتماعی ساده‌ترین راه برای یافتن تریبون هستند. با چنین شرایطی، در جامعه‌ی بیگانه با هنر با انبوه واعظانی مواجه خواهیم شد که برای خودنمایی نه‌تنها به تولید هنر اکتفا نمی‌کنند که تلاش دارند افکار نارس و تکراری خود را در بخش بزرگی از جامعه اشاعه دهند، و وقتی به حد کافی شناخته شدند کلاس‌های درس برگزار کرده، داور مسابقه، سخنران همایش و کیوریتر نمایشگاه می‌شوند. به هر حال، این شبه‌هنرمندان و واعظان با وجود تأثیر قابل ملاحظه‌شان بر جامعه‌ی تازه‌کار، در جریان واقعی هنر جایگاهی نمی‌یابند، چرا که در نهایت هدف‌شان تأثیر کوتاه‌مدت و خودنمایی است و منتقدان و کسانی که چیزی درباره‌ی عکاسی و هنر می‌دانند علاقه‌ای به کارهاشان ندارند.


۴_ از سوژه‌تان تشکر کنید

خجالت را کنار بگذارید و بابت اینکه موافقت خود را اعلام کردند تا سوژه‌ی عکاسی شما باشند از آن‌ها تعریف و تشکر کنید. این حداقل کاری است که شما باید انجام بدهید. یقینا شما می‌توانید بعد از تشکر کردن از آن‌ها خداحافظی کرده و بروید اما بهتر است به آن‌ها فرصتی بدهید تا عکس گرفته شده را ببینند؛ حتی به آن‌ها کارت بیزنس خود را بدهید. یقینا بعضی از آن‌ها برای گرفتن عکس‌ها با شما تماس خواهند گرفت. و حتی اگر از عکس‌ها خوششان بیاید، چه بسا در آینده برای کارهای عکاسی خود با شما تماس بگیرند. به همین دلیل من همیشه سعی می‌کنم کارت بیزنس خود را زمانی که بیرون عکاسی می‌کنم به همراه داشته باشم. در واقع، بسیاری از سوژه‌های من در نهایت مشتری‌های من خواهند شد!

۵- تجهیزات ضروری عکاسی و نور را به همراه داشته باشید

نیازی به حمل لوازم عکاسی سنگین یا کیفی پر از انواع تجهیزات فرعی عکاسی نیست. یک بدنه‌ی دوربین و یک لنز اصلی مانند یک لنز ۵۰ میلیمتری و یا یک لنز ۲۴ میلیمتری برای این کار کفایت خواهد کرد. توجه داشته باشید که در عکاسی خیابانی که لحظات ارزش دارند و اتفاقات سریعا در حال گذرند، سرعت، فاکتور مهمی است. لذا سه پایه خود را در خانه بگذارید و هیچ گونه وسیله‌ی اضافی و غیرضروری همراه خود نبرید.

در واقع طبق تجربه‌ی من، سیستم‌های عکاسی کوچک‌تر نسبت به دوربین‌های DSLR در عکاسی خیابانی مزایای خودش را دارد.
دوربین‌های سنسور بزرگ ( دوربین های فول فریم full frame و APS-C ) و دوربین های بدون آینه ( mirrorless camera ) که سال‌های اخیر دیده شده اند، یقینا سیستم‌های فو خودکار ( autofocus ) شگفت انگیزی دارند و عکس‌های با کیفیتی می‌گیرند ( بله، من هم دوربین المپیوس Olympus OM-D E-M5 خودم را به همین دلیل دوست دارم! ).
دوربین‌های کوچک‌تر به نسبت دوربین‌های DLSR بزرگ و سنگین کم‌تر دردسر جابجایی دارند؛ خصوصا برای زمان‌هایی که پیاده روی طولانی در پیش دارید. هم چنین تاثیر روانی آن‌ها روی مردم به اندازه‌ی دوربین‌های بزرگ نیست چرا که تصور مردم از دوربین‌های کوچک به شکل توریستی که به اینجا نگاه کن و عکست را بگیر» است، لذا کم‌تر معذب می‌شوند.
در آخر نیز، برخی دوربین‌های بدون آینه، یک وضعیت شاتر بی صدا دارند که صدایی از شاتر هنگام ثبت عکس شنیده نمی‌شود که می‌تواند برای عکاسی‌های سبک مستند یا کاندیداتور ( البته باز تاکید می‌شود که حتی الامکان حتما اجازه بگیرید ) بسیار مناسب باشد.

۶_ تنظیمات مناسب دوربین خود را بدانید

لازم است پیش از نزدیک شدن به اشخاص، از تنظیمات مناسب دوربین خود برای گرفتن چنین عکس‌هایی باخبر باشید. یادتان نرود هرگز یک سوژه‌ی در حال حرکت برای این که دوربین خود را تنظیم کنید، منتظر شما نمی‌ماند. برای من وضعیت Aperture Priority Mode » ( مد AV یا A ) در پرتره‌های خیابانی، بسیار ایده آل بوده است. حالت ایزو اتوماتیک در سری جدید دوربین‌های DLSR بسیار کارآمد است و من عموما کم‌ترین میزان ایزو ( ISO ) را روی ۱۰۰ می‌گذارم و حداقل سرعت شاتر را روی حالت اتوماتیک تنظیم می‌کنم که آن را روی فاصله‌ی کانونی لنز قرار می‌دهد (شما می‌توانید در منوی دوربین سرعت شاتر را دوبرابر یا حتی سریع‌تر هم تنظیم کنید). بقیه گزینه‌های تنظیمات را در حالت پیش فرض باقی می‌گذارم، از آن جایی که عکاسی به صورت خام ( RAW ) است، سایر تنظیمات واقعا اهمیت خاصی ندارند. اگر موقعیت بطلبد، همراه داشتن یونیت فلاش بسیار مفید خواهد بود.

 


نکات کلیدی در عکاسی پرتره خیابانی

۶ نکته کلیدی در عکاسی پرتره خیابانیReviewed by   نکته‌ی کلیدی برای خلق یک عکاسی پرتره خیابانی بی نظیر عکاسی خیابانی چیست ؟عکاسی پرتره خیابانی یک مهارت مهم است که به ما کمک می کند تا با ثبت لحظاتی که ممکن است تنها یک بار در طول عمر رخ دهند خاطره ای حقیقتا اصیل را برایمان به یادگار بگذارد. پرتره خیابانی سهم عمده ای در عکاسی خیابانی و مستندسازی دارد.

عکاسی پرتره خیابانی

از نظر من، عکاسی خیابانی یک مهارت مهم است که می‌تواند آدمی را به سوی درک تاریخچه‌ی انسان، فرهنگ و جامعه سوق دهد. هم چنین به ما کمک می‌کند تا با ثبت لحظاتی که ممکن است تنها یک بار در طول عمرمان رخ دهند خاطره‌ای حقیقتا اصیل را به یادگار بگذارد.
بسیاری از ما حس خستگی ناشی از دیدن عکس‌های پر زرق و برق مجله وار که روزانه با آن‌ها روبرو می‌شویم را تجربه کرده ایم. عکس‌های پرتره‌ای که به صورت اتفاقی در خیابان‌ها گرفته شده‌اند می‌توانند همان اصالتی که بسیاری از ما در جستجوی آن هستیم را زنده کنند و بار دیگر به ما یادآوری کنند که سوژه‌های واقعی در اطراف ما هستند.
پرتره خیابانی سهم عمده‌ای در عکاسی خیابانی و مستند سازی دارد. امروز، می‌خواهم راجع به پرتره خیابانی نکاتی را یادآور شوم. البته باید هشدار بدهم که بعضی نکاتی که از آن صحبت خواهم کرد، برای عکاسان خانم نسبت به آقایان کارآیی بهتری خواهد داشت!

۱_ در مهارت‌های ارتباط با مردم تجدید نظر کنید

گرفتن عکس کلوز-آپ از مردم اندکی با عکاسی معماری خیابانی یا عکاسی مستند سبک خیابانی متفاوت است. از آن‌جا که دلیل اصلی عکاسی خیابانی، دور شدن از ژست های مصنوعی و تکراری است، عکس گرفتن اتفاقی و بدون هماهنگی قبلی از مردم فرصت ارتباط داشتن با زیبایی بی تصنع و طبیعی را فراهم می‌کند. اما یقینا برای بسیاری از ما این کار چالش برانگیز خواهد بود چرا که مردم در خیابان مدل‌ها و مشتری‌های پولی شما نیستند، آن‌ها اصلا نمی‌دانند شما چه کسی هستید و احتمالا تمایلی ندارند عکسی از آن ها گرفته شود.
ممکن است مجبور شوید خیلی کی، بدون اینکه کسی متوجه شود این طرف و آن طرف بروید، که نهایتا این مخفیانه بودن وضعیت تصویربرداری شما، موجی از در لحظه بودن» را ساطع می‌کند. اما برخی اوقات یک عکس پرتره از سوژه ای که مستقیما به لنز دوربین شما نگاه می‌کند هم می‌تواند مسحور کننده باشد. سوال اینجاست چطور چنین تصویری می گیرید؟
در ادامه برخی نکاتی که باید هنگام مواجهه با مردم برای عکاسی خیابانی رعایت کرد را توضیح می‌دهیم.

۲_ سعی کنید با سوژه عکستان مکالمه داشته باشید

حضور یک عکاس که با یک دوربین عکاسی در خیابان می‌چرخد ممکن است توجه خیلی ها را جلب کند. پس لبخند به چهره بیاورید و یک ارتباط چشمی خوب با سوژه‌ی احتمالی خود برقرار کنید. البته این کار ممکن است سخت باشد چون هر کسی مایل نیست که به صورت اتفاقی و بدون آمادگی قبلی عکسی از او گرفته شود. مودب باشید و به آن‌هایی که تمایلی به عکس گرفتن ندارند، اصرار نکنید، اجازه دهید بروند. حتی درمورد آن‌هایی که در مورد کاری که شما انجام می‌دهید کنجکاو هستند هم نمی‌توان انتظار داشت که سریعا مکالمه‌ای صورت بگیرد. اگر از سوژه‌ی خود دور هستید، با اشاره به دوربین خود یک مکالمه را شروع کنید و منتظر تایید آن‌ها بمانید. به محض اینکه یک رفتار نرم امیدوارکننده یا اشاره‌ی مثبتی در رفتار سوژه‌ها مشاهده کردید، در عرض چند ثانیه خودتان را به آن‌ها برسانید. هرگز آنها را معطل نکنید.

۳_ برای عکاسی پرتره خیابانی اجازه بگیرید

والدین عموما نسبت به فرزندان خود بسیار محتاط و محافظه کار هستند. لذا به منظور جلوگیری از هرگونه واکنشی از سوی یک پدر یا مادر عصبانی، حتما قبل از عکس گرفتن از بچه‌ها از والدینشان اجازه بگیرید. این کار باید با نهایت صداقت پیش برود. اخیرا مقاله‌ای تحت عنوان نزدیک شو و لمس کن» نوشته شده است که در آن قید شده بعد از عکس گرفتن از بچه‌ها، عکس‌ها را برای والدینشان بفرستید. اگر موقعیت جالبی برای گرفتن عکسی که کودکان در آن هستند دیدید، حتما از والدینشان اجازه خواسته و راه ارتباطی خود برای فرستادن عکس‌ها را در اختیارشان بگذارید. بسیاری از پدرومادر ها از اینکه عکس‌های زیبایی از فرزندانشان گرفته شود استقبال می‌کنند چرا که به آن‌ها فرصت عکاسی با تجهیزات حرفه‌ای که روزانه با آن سروکاری ندارند داده می‌شود.

برخی افراد اصلا از این که بدون موافقتشان عکسی از آن گرفته شود خوششان نمی آید. من شخصا ترجیح می دهیم که قبل از عکاسی از سوژه هایم اجازه بخواهم ولی اگر به هر دلیلی نتوانم این کار را بکنم ( مثلا زمانی که در حال عکاسی با سبک مستند خیابانی هستم )، سعی می‌کنم بعد از گرفتن عکس سوژه‌هایم را مطلع کنم. اگرچه خودم هرگز تجربه این که کسی بعد از گرفتن عکس، به من بگوید که آن را پاک کنم نداشته‌ام، اما این اتفاق محتمل خواهد بود.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پرستاری شورای دانش آموزی دبستان حضرت فاطمه (س) پرداخت کاری فلزات برلیان طراحی سایت کرج طراحی و تولید تجهیزات آزمایشگاهی و نانوالکترونیک کاوش در علوم روز و فناوری های جدید پاکسازی پوست و میکرودرمی،درمااف،پیله ابریشم -شماره تماس 09142809046 درب اتوماتیک - دوربین مدار بسته - شرکت اشل خوانشی نو در آئینه حوزوی mohandestamam